جدول جو
جدول جو

معنی چشمه قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه قلعه(چَ مَ قَ عَ /عِ)
ده کوچکی است از دهستان کلیائی بخش سنقرو کلیائی شهرستان کرمانشاه که در 15 هزارگزی باختر سنقر و 2 هزارگزی جنوب سطر واقع است. دامنه و سردسیراست و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش حبوبات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است و از سطر اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ لَ / قَ لَ)
آبی است در نجد مر ربیعه را. (منتهی الارب). آبی است بنی ربیعه را. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
آبی است میان دو کوه طی و تیماء، و حاجب بن حبیب در اشعار خود بدان اشاره کند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ مَ قَ عَ)
نام قلعتی بوده است در نواحی فارس. حمداﷲ مستوفی در ذکر آن آورد: قلعۀ خرمه قلعه ای محکم است در میان آبادانی و هوائی معتدل دارد و آبش از مصانع. (نزهه القلوب ج 3 چ لیدن ص 133). و رجوع به ’خرمه’ شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 48 هزارگزی شمال خاوری بندرعباس بر سر راه فرعی میناب به بندرعباس واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 262 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش خرماو غلات و شغل اهالی زراعت است. مزارع چاه فلاه و مشکی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ قُ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار که در 19 هزار و پانصدگزی شمال باختری خسروآباد، کنار رود خانه سراب شهرک واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 430 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی بافتن قالیچه، جاجیم و گلیم و راهش مالرو است. تپه ای در باختر آبادی وجود دارد که آثار ابنیۀ قدیم و عتیقجات درآن کشف شده و معلوم میشود که در ازمنۀ قدیم آبادی معتبری بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آبی است به حرۀ بنی سلیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ قَ رَ / رِ)
دهی است از دهستان قلعه کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 32 هزارگزی شمال خاوری سنقر واقع و متصل به هزارخانی بالاست. کوهستانی و سردسیر است و 110 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه هزارخانی و چشمه، محصولش غلات حبوبات و توتون، شغل اهالی زراعت و بافتن قالیچه، جاجیم و پلاس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عِ)
دهی از دهستان خورخور خوره بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ قَ عَ)
دهی از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد که در دو هزار و پانصد گزی شمال باختر اردل کنار راه کوهستانی مال امیر واقع است. کوهستانی و هوایش معتدل است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه بازفت. محصولش غلات، گردو، زردآلو و مختصری برنج. شغل اهالی زراعت وگله داری و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای از آثار قدیم است و ساکنان این دهستان برای قشلاق به اطراف دزفول میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَمَ قَ عِ یا عَ)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 30 هزارگزی شمال خاوری بیرجند واقع است. دامنه و معتدل است و 106 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ چِ قِ)
دهی از دهستان پیچرانلو از بخش باجگیران شهرستان قوچان در 32 هزارگزی جنوب باختری باجگیران. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 445 تن. آب آن از قنات است. محصول آن غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا